جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

گفتگو با حسین مرادیان، عکاس و فیلم‌بردار پیشکسوت | جای خالی موزه عکس و فیلم انقلاب اسلامی در مشهد

  • کد خبر: ۱۴۹۲۱۵
  • ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۲
گفتگو با حسین مرادیان، عکاس و فیلم‌بردار پیشکسوت | جای خالی موزه عکس و فیلم انقلاب اسلامی در مشهد
حسین مرادیان، عکاس و فیلم‌بردار پیشکسوت، می‌گوید با مرگ هنرمندان بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی در مشهد از بین می‌رود

الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ نام حسین مرادیان، عکاس، فیلم بردار و مستندساز، با تصاویر و فیلم‌هایی ناب از دوران انقلاب اسلامی در مشهد و بعد از آن رزمندگان دفاع مقدس گره خورده است. او از نوجوانی دوربین به دست گرفت و به تهیه عکس و فیلم از تظاهرات مردمی پرداخت. او همچنین از تشییع جنازه شهدای خراسان در معراج شهدا فیلم برداری کرد که تنها فیلم به جامانده از آن مراسم تاریخی در مشهد است. او از چند تظاهرات مهم در مشهد در دوره انقلاب اسلامی نیز عکاسی کرده است که یکی از آن‌ها مربوط به وقایع ۹دی ۱۳۵۷ و آتش زدن تانک‌های ارتش به دست مردم در چهارراه استانداری بود. به بهانه یادآوری روز‌های انقلاب اسلامی در مشهد، گفت وگوی کوتاهی با او انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

عکاسی، فیلم برداری و به طورکلی مستندسازی در دوره انقلاب اسلامی در چه وضعی انجام می‌شد و با چه سختی‌هایی همراه بود؟

اولین مشکلمان، مشکل اقتصادی بود. ما بیشتر در تهیه فیلم عکاسی یا کاغذ چاپ عکس مشکل مالی داشتیم. فیلم عکاسی حدود دوسه تومان می‌شد و یک بسته کاغذ چاپ عکس هم ۱۰ تومان بود.

شما آن موقع نوجوان بودید. چطور این هزینه‌ها را تأمین می‌کردید؟

از طریق عکاسی در مدرسه پول درمی آوردم. از هم کلاسی هایم عکس می‌گرفتم و در خانه چاپ می‌کردم. مثلا از ۱۰ نفر از بچه ها، یک عکس یادگاری می‌گرفتم و بعد ۱۰ عکس از رویش چاپ می‌کردم و به آن‌ها می‌دادم. هر عکسی را ۲ تومان می‌فروختم. پنج عکس که می‌فروختم، می‌شد ۱۰ تومان و می‌رفتم یک بسته ۱۰۰ تایی کاغذ می‌خریدم. دوستی داشتم که با ارتباطاتش عکس امام (ره) را تهیه می‌کرد. از او نگاتیو می‌گرفتم و چاپ می‌کردم و در تظاهرات توزیع می‌کردم. بنابراین، اولین سختی، مشکل تأمین مالی بود و البته نا گفته نماند که انجام این کار آن زمان دل و جرئت می‌خواست و نمی‌شد همه جا آن را رقم زد.

خودتان به تنهایی این کار‌ها را می‌کردید یا گروهی داشتید؟

دو نفر از دوستانم به نام‌های محمد بصیری و عباس صابری مرادیان که بعدا در دفاع مقدس به شهادت رسید، به من پیوسته بودند و با هم عکس‌های امام (ره) را چاپ و توزیع می‌کردیم. علی رنجبر زارع هم بود که تقریبا به ما کمک مالی می‌کرد. این گروهی بود که ما تشکیل داده بودیم و کار‌های مختلف از عکاسی و فیلم برداری را در تظاهرات انجام می‌دادیم. در کنارش فیلم‌های مستند یا به اصطلاح آن زمان سمبلیک هم می‌ساختیم. چون نمی‌توانستیم مستقیم موضوعی را بیان کنیم، به صورت نمادین کار می‌کردیم. فیلم‌های «سدسازان»، «مرد»، «شهر فرهنگی»، «بازی خط و تاریکی ها» از همین فیلم‌ها بودند. «سدسازان» قصه چند بچه بود که می‌خواستند جلو جریان آب را ببندند.

با گل جوی آب را می‌بستند و بعد می‌آمدند تماشا می‌کردند. آب جمع می‌شد و بالا می‌آمد. این صحنه‌ها را می‌آوردیم روی تصویر مردم که در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند. بعد آب می‌آمد پشت دیوار گلی که بچه‌ها ساخته بودند و دیوار را خراب می‌کرد. بچه‌ها دوباره دیوار گلی را می‌ساختند و دوباره آب بالا می‌آمد و دیوار را خراب می‌کرد. این صحنه‌ها تکرار می‌شد و راهپیمایی‌ها بین این تصاویر می‌آمد. به این نتیجه می‌رسیدند که نمی‌شود آب را بست. آب مسیر خودش را طی می‌کرد و بچه‌ها دنبال آب می‌رفتند. این فیلم‌ها را با دوربین‌های هشت میلی متری می‌ساختیم و کل فیلم حدود ۱۰ دقیقه می‌شد.

چطور به فیلم سازی سمبلیک از انقلاب اسلامی رسیده بودید؟

سال ۱۳۵۰ کلاس ششم بودم. یک دوره مقدماتی فیلم سازی را در مرکز آموزش سینمای جوان در اداره فرهنگ و هنر آن موقع گذراندم. البته قبل از آن هم خودجوش کار عکاسی می‌کردم. بعد که رفتم دنبال تئاتر، یکی از دوستان خیلی اصرار کرد که بیا در کار فیلم. می‌گفت تئاتر که بازی می‌کنی، نمی‌توانی خودت را ببینی، ولی فیلم را می‌شود بعدا هم دید. پایم از آنجا به فیلم سازی باز شد.

 گروه‌های دیگری هم مانند شما در آن دوره بودند که به واسطه همین کار‌های انقلابی با هم مرتبط شده باشید؟ درواقع می‌خواهم بدانم آیا شبکه‌ای مشخص از هنرمندان انقلابی وجود داشت که با هم در ارتباط بوده باشند؟

نه! آن موقع به این صورت نبود که هنرمندان بتوانند شبکه‌ای با هم کار کنند. بیشتر به صورت گروه‌های دوسه نفره بودند یا اینکه خودشان به تنهایی کار می‌کردند. مانند آقای اصغر نعیم آبادی که فیلم‌های زیادی از انقلاب در مشهد تهیه کرد. بعد از انقلاب اسلامی با استفاده از فیلم‌های او چند فیلم درباره حوادث بیمارستان امام رضا (ع) ساختم که از شبکه سراسری هم پخش شد. این افراد بودند، ولی انفرادی کار می‌کردند.

پس پاتوقی وجود نداشت که با هم تبادل نظر کنید و جریان هنر انقلابی به صورت جداگانه توسط هنرمندان ناشناس پیش می‌رفت؟

بلـــه، چــــون خفقـــان بود. حتی در جا‌هایی که پاتوق سینماگر‌ها بود هم هسته‌های هنری انقلابی نمی‌توانست شکل بگیرد. مثلا تئاتر که کار می‌کردم، یک روز آقای محمدعلی لطفی مقدم به من گفت: حواست باشد جلو رئیس سینمای جوان از کار‌های انقلابی ات چیزی نگویی، چون ساواکی است. یعنی آنجا به صورت علنی نمی‌توانستیم کاری کنیم. اگر هم فیلمی می‌ساختیم، به اصطلاح در لفافه حرف می‌زدیم.

بیشتر عکس‌هایی که از انقلاب مانده یا فیلم‌هایی که گرفته شده است، به همین دلیل بی نام ونشان اند. بعد از انقلاب اسلامی تلاش‌هایی شد که این آثار جمع آوری شود، ولی به صورت پراکنده و توسط سازمان‌های مختلف. حالا چقدر به نظرتان ضرورت دارد که همه این مستندات متمرکز شوند؟

درست است. وقتش رسیده است مرکزی ایجاد شود که همه این آثار را جمع کند و حاصل را به صورت کتابی چاپ کند یا اینکه موزه‌ای باشد که همه نگاتیوها، دوربین ها، عکس‌های اولیه را جمع کند تا کسی که امروز می‌خواهد دنبال تاریخ هنر انقلاب اسلامی در مشهد باشد، بین سازمان‌های مختلف سردرگم نشود.

یک نمونه اش آقای اصغر نعیم آبادی است. او فیلم‌های خیلی زیادی در جریان انقلاب گرفت، ولی فقط فیلم می‌گرفت و نمی‌دانست با آن‌ها چه کار کند. من چند ماه روی فیلم‌های او کار می‌کردم و از بین فیلم هایش چهارپنج فیلم درآوردم که اوایل انقلاب اسلامی در جا‌های مختلف نمایش داده شد. حتی با اینکه این فیلم‌ها هشت میلی متری بود و باید خیلی مراقبت می‌شدند، در مدارس نمایش داده می‌شد و در شبکه‌های سراسری تلویزیون پخش شد. به تازگی متوجه شدم با شهرداری همکاری می‌کند و فیلم هایش را به آن‌ها سپرده است.

من خودم حدود ۲ هزار قطعه از عکس هایم را همراه با نگاتیوهایشان به مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپردم؛ چون بالاخره ما از صحنه خارج شده ایم و فردا که نباشیم، بچه هایمان قدر این عکس‌ها را نمی‌دانند و هرچه باشد را می‌ریزند بیرون.
من سعی کردم به جا‌هایی بسپرم که بتوانند از آن‌ها استفاده کنند. حالا بعضی دوستان لطف دارند و اگر در جایی از آثارم استفاده می‌کنند، اسم من را می‌آورند، بعضی هم بدون نام، کارهایم را استفاده می‌کنند. البته من هیچ انتظاری ندارم، همین قدر که زحمت کشیدند برای حفظشان، برای من کافی است.

موضوع دیگر این است که شخصی مانند شما با ارتباطاتی که داشته، توانسته است کارهایش را به آن مرکز بسپارد تا از بین نرود. خیلی از عکاسان گمنام ممکن است باشند که همین الان هم کسی از وجود آن‌ها و آثارشان خبر نداشته باشد و بعد از فوتشان ممکن است کارهایشان از بین برود.

بله، متأسفانه همین اتفاق می‌افتد. بسیار لازم است که همه این تلاش‌های پراکنده در یک جا متمرکز شود تا مخاطب به یک جا مراجعه کند. ولی این در حیطه قدرت ما نبوده است. مسئولانی بوده اند که باید به این فکر می‌افتادند. یا شمایی که کار رسانه می‌کنید، باید این انگیزه را در مسئولان به وجود بیاورید که دنبالش بروند. فراخوان بزنند تا این فیلم‌ها و عکس‌ها را جمع آوری کنند، چون اگر نگهداری نشوند، به مرور از بین می‌روند. باید از طریق رسانه حرکتی به وجود بیاید که این آثار جمع شود. حتی در خیلی از آلبوم‌های خانوادگی عکس‌های زیادی وجود دارد که شاید عکاس هایشان قدرشان را ندانند، چون عکاس حرفه‌ای نبوده اند. ممکن است عکس‌ها را تصادفی گرفته باشند، ولی ارزششان را نمی‌دانند. خیلی خوب است که همه این‌ها جمع شوند، ولی کسی باید حرکتی انجام بدهد و این آثار
را جمع کند.

عکاس روایت‌هایی جالب هم از زمان و موقعیت ثبت عکس دارد. معمولا پشت هر عکسی داستانی وجود دارد. چطور می‌شود این روایت‌ها را جمع کرد؟

درست است و تا اتفاقی که گفتم نیفتد، یعنی مرکزی ایجاد نشود که این آثار را جمع آوری و مستند کند، همه این روایت‌های ناب هم با مرگ هنرمندان از بین می‌رود. عکسی اگر هنرمندانه گرفته شده باشد، تا حدی گویاست، ولی بازهم روایت‌هایی پشت یک عکس یا یک فیلم وجود دارد که بیان نمی‌شود و حتما ضرورت دارد پی نوشتی باشد که هنرمند آن‌ها را بیان کند.

ولی تا حالا رویدادی یا دورهمی نبوده است که عکاسان و فیلم برداران انقلاب را دور هم جمع و این روایت‌ها را ثبت کند. اگر هم بوده است، من تا حالا دعوت نشده ام. پیش آمده بود که خودمان دوستانه دور هم جمع شدیم، ولی به صورت رسمی چنین پاتوق‌هایی تشکیل نشده است و به نظرم خیلی ضروری است. شاید من خیلی فن بیان نداشته باشم، ولی اگر با چند عکاس یا فیلم بردار دیگر از انقلاب دور هم بنشینیم و صحبت کنیم، خیلی از اتفاقات یادمان می‌آید که می‌توانیم آن‌ها را بازگو کنیم. این‌ها را در یک مصاحبه نمی‌توان درآورد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->